ثارالله

ما منتظران قائم آل محمد هستیم
  • خانه 
  • خودمان را گم کرده ایم 
  • تماس  
  • ورود 

داستان کوتاه

23 تیر 1395 توسط مرادي

پوسته محافظ
مادر با او تماس گرفت و از او خواست مقداری میوه را پوست بکند و آنهارا آماده روی
میز بگذارد.هیچ وقت دلیل کار های مادرش را نمی فهمید.تاکید مادر برروی پوست کندن
میوه ها بیشتر گیجش کرده بود.
به هر ترفندی بود سعی کرد میوه های پوست گرفته را تا رسیدن مادر تازه نگه دارد اما
وقتی مادر از راه رسید میوه ها شادابی و طراوتشان را از دست داده بودند.هنوز منتظر
بود تا دلیل کار مادر را بداند.مادر هدیه کادو پیچ شده ای را به او داد و گفتː<دلیل کارم
اینجاست.من نمی خواهم تو مثل این میوه ها طراوت و تازگی ات را از دست بدی عزیزم.>
درون بسته هدیه یک چادر مشکی بود.
حجاب تلالوشبنم بر چهره ی زیبای گل است.

برگرفته از وبلاگ پویا بلاکفا

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: طهارت لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ثارالله

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • متفرقه
  • تاریخ
  • احکام
    • طهارت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس